نزدیک برکه پارک میکنم و پیاده راه میافتم. زمین هنوز از مه سحرگاهی نمناک است. برگهای زرد روی گل کنار آب مثل ورقهایی از طلا برق میزنند. هوا هنوز مه آلود است و تازه. ابرهای صورتی و بنفش شده از نور طلوع در آسمان پراکنده اند. گاهی به ابرها نگاه میکنم و گاه به برگهای زرد روی چمن سبز. برکه هم سبزرنگ مینماید. مرغابیهای همیشگی کنار آب نشسته اند و منقار در بالشان فرو کرده اند. نفس عمیقی میکشم و به راه میافتم. روز نویی در پیش است.
No comments:
Post a Comment