Saturday, November 3, 2007

منطق تجارت زهره خانمی

وقتی داشتیم برای آرمان با مهد کودکهای خانگی مختلف مصاحبه میکردیم با یک خانم ایرانی به نام زهره خانم آشنا شدیم. مهد کودک خوبی داشت ولی تا سه ماه بعد ظرفیتش تکمیل بود. تنها جایی هم بود که هفته ای سیصد دلار میگرفت. گرانترین جاها دویست و پنجاه دلار بودند. وقتی دلیلش را پرسیدیم گفت اولا کیفیت کارم بالاست که راست هم میگفت ولی نه بالاتر از آنهایی که لزوما این قیمت نبودند. بعد هم گفت به این نتیجه رسیده است که هر چی قیمتش را بالا ببرد باز هم مردم حاضرند بیشتر بپردازند. منطق جالب و عجیبی بود.

امروز داشتم به آدامس پی. کی. فکر میکردم و یاد زهره خانم افتادم. در دوران دانشگاه این آدامس را اول پنجاه تومان میخریدیم که هم قیمت آدامس موزی بود (اولین آدامس موزیی که خریدم پنج تومان بود). بعد در حالیکه آدامس موزی پنجاه تومان ماند پی. کی. هفتاد و پنج تومان شد، باز هم خریدیم. به فاصله فقط چند ماه ارتقا بعدی را کرد و صد تومان شد و ما باز هم خریدیم!! ... هرچه میگذرد به علم تجارت و چون و چرا هایش علاقه مندتر میشود.

2 comments:

  1. are daghighan, in kheili mozooye jalebie be nazare manam :)
    midooni falsafeye geroon boodane barnd haye maroof ham hamine, har chi geroontaresh konan mardom baz mikharan va mizaran be hesabe classe balatar ya keifiate behtar! ke be ghole to lozooman keifiateshoon balatar az arzoontarha nist, vali riske bad boodanesh az nazare mardom kamtare! che ghadr harf zadamaa
    :D

    booossss

    ReplyDelete
  2. bahreinian@gmail.comNovember 6, 2007 at 7:43 PM

    che khoob gofti Goli joon. be har haal chizi ke hast ine ke fekr mikonam elme tejaarat hattaa shaayad az ravaanshenaasi dar ye zaminehaayi pishi gerefte dar shenaakhte haalaate mokhtalef va niaazhaaye ensaani. jaalebe!

    ReplyDelete

About Me

My photo
An emigrant from an ancient civilization to North America, an engineer in marketing and management, a mom of working kind, who thinks when she talks, and who likes to write. I, L.B., own the copyright to the content.