امروز اولین ترانه کریسمسی امسال را شنیدم. در تمام مدت رانندگی عصرانه ام به طرف مهد آرمان رادیو ترانه هایی با این مضمون پخش میکرد. به نظرم کمی زود است برای این ترانه ها ولی روح شاد این مجموعه آهنگها را دوست دارم.
امروز یک سری کارت آرزو دیدم. منظورم همان کارتهایی است که بچه ها برای بابانویل مینویسند و هدیه ای که دوست دارند دریافت کنند را تقاضا میکنند. این کارتها که امروز دیدم متعلق به بچه های بی بضاعت بود. شرکت ما به زودی یک درخت کریسمس برپا خواهد کرد و هر که دوست دارد میتواند هدیه ای برای نویسندگان آن کارتها تهیه کند تا زیر درخت بگذاریم. روی کارت اسم متقاضی و سنش نوشته شده و آرزویش. تقاضاها خیلی متنوع بود. مثلا فلان مدل باربی با تخت و کمد، لاکپشتهای نینجا ی فلان شکلی، پازل هری پاتر، راکت و دستکش بیسبال و ... . ولی به نظرم بیش از همه ماشین کنترلی خواهان داشت. و این میان کارتی بود که بیش از همه برایم دلنشین بود: یک پسر نه ساله تقاضای "هر چیزی" کرده بود! ...
از یک پسر بچه نه ساله دیگر که پیشنهادش برای هدیه را در اولین تقاضا نمی گوید راهنمایی بخواه! من تصورم این است آخرش کاری که خودت می خواهی را می کنی راستی، همه بچه ها اسباب بازی را ترجیح نمی دهند. گاهی وقتها بسته به درکشان مثل بچه های آسمان کفش و لباس را ترجیح می دهند. شاید این عدم انتخاب از درک تنوع نیاز بوده باشد.
ReplyDeleteوای لیلا جون جقدر خوشحال شدم که برای تعطیلات میان نورنتو مشتاق دیدارت هستم
ReplyDeleteDear Narges, I am also so looking forward to seeing you and your 4-year-old son. I will be in touch.
ReplyDeleteبراش یک کیت ربات سازی خریدم.
ReplyDelete