Friday, November 16, 2007

حال و هوای کریسمسی

امروز اولین ترانه کریسمسی امسال را شنیدم. در تمام مدت رانندگی عصرانه ام به طرف مهد آرمان رادیو ترانه هایی با این مضمون پخش میکرد. به نظرم کمی زود است برای این ترانه ها ولی روح شاد این مجموعه آهنگها را دوست دارم.

امروز یک سری کارت آرزو دیدم. منظورم همان کارتهایی است که بچه ها برای بابانویل مینویسند و هدیه ای که دوست دارند دریافت کنند را تقاضا میکنند. این کارتها که امروز دیدم متعلق به بچه های بی بضاعت بود. شرکت ما به زودی یک درخت کریسمس برپا خواهد کرد و هر که دوست دارد میتواند هدیه ای برای نویسندگان آن کارتها تهیه کند تا زیر درخت بگذاریم. روی کارت اسم متقاضی و سنش نوشته شده و آرزویش. تقاضاها خیلی متنوع بود. مثلا فلان مدل باربی با تخت و کمد، لاکپشتهای نینجا ی فلان شکلی، پازل هری پاتر، راکت و دستکش بیسبال و ... . ولی به نظرم بیش از همه ماشین کنترلی خواهان داشت. و این میان کارتی بود که بیش از همه برایم دلنشین بود: یک پسر نه ساله تقاضای "هر چیزی" کرده بود! ...

برای یک پسر نه ساله چه هدیه ای خوب است؟ نمیدانم چرا دوست دارم برایش یک ساعت مچی بخرم. مهرداد میگوید هدیه کریسمس باید اسباب بازی باشد و راست هم میگوید ولی فکر ساعت مچی از ذهنم بیرون نمیرود.

4 comments:

  1. از یک پسر بچه نه ساله دیگر که پیشنهادش برای هدیه را در اولین تقاضا نمی گوید راهنمایی بخواه! من تصورم این است آخرش کاری که خودت می خواهی را می کنی راستی، همه بچه ها اسباب بازی را ترجیح نمی دهند. گاهی وقتها بسته به درکشان مثل بچه های آسمان کفش و لباس را ترجیح می دهند. شاید این عدم انتخاب از درک تنوع نیاز بوده باشد.

    ReplyDelete
  2. مامان امیر مهدیNovember 19, 2007 at 6:19 AM

    وای لیلا جون جقدر خوشحال شدم که برای تعطیلات میان نورنتو مشتاق دیدارت هستم

    ReplyDelete
  3. Dear Narges, I am also so looking forward to seeing you and your 4-year-old son. I will be in touch.

    ReplyDelete
  4. براش یک کیت ربات سازی خریدم.

    ReplyDelete

About Me

My photo
An emigrant from an ancient civilization to North America, an engineer in marketing and management, a mom of working kind, who thinks when she talks, and who likes to write. I, L.B., own the copyright to the content.