یکزمانی دزدی کردن زشت بود. امروز دزدی کردن عادی شده.
یکزمانی صادق بودن عادی بود. امروز صادق بودن مایه تشویق شده.
یکزمانی دروغ گفتن مایه نفرت بود. امروز راست گفتن مایه تعجب است.
یکزمانی تقلب کردن قباهت داشت. امروز تقلب کردن مایه مباهات است.
یکزمانی حق الناس را ادا کردن شرط شهروندی بود. امروز حق خوری نکردن مایه تمجید است.
یکزمانی رعایت کردن حقوق شهروندی قانون بود. امروز گریختن از قانون زرنگیست.
یکزمانی نارو زدن زشت بود. امروز شریک خوش قول داشتن خوش اقبالی است.
یکزمانی دوستی حرمت داشت. امروز حرمت دوستی را نگه داشتن مایه تحسین است.
یکزمانی حاکم متکبر متهم میشد. امروز افشاگر خیر متهم میشود.
به کجا چنین شتابان!
ظاهراً همیشه همین طور بوده است که مردم از وضع فعلی شان شکایت می کنند و گمان می کنند که قدیم ها وضع بهتر و شرافتمندانه تر بوده. سن که بالا مب رود، حتی فکر می کنند که در زمان جوانی یا کودکی خودشان (یا در زمان پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ شان) وضع بهتر بوده. تحلیل روانی موضوع سخت نیست.
ReplyDelete--ص.
roozegare gharibist,bale!...digar madreseha be aan khubi nistand ke hich vaght nabudand!!!
ReplyDeleteراستش به این موضوع هم فکر کرده بودم. قبول دارم که هیجوقت مدینه فاضله ای وجود نداشته و نداره و نخواهد داشت.
ReplyDeleteشعرهای اجتماعی انتقادی حافظ هم گواه خوبی برای نفی وجود آن »یکزمانی« تاریخی هستش. یکزمانی ها همه با سرزمین کودکیهای خودم برمیگرده.
ReplyDeleteآن زمان دنیا سراسر خنده بود
عالمم کوچک غمم بازنده بود